شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

کلبه ی تنهایی من

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

بی هوا

اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد بدون کار خدا بوده ! اگه بی محابا دلها از دستها


بهم گره خورد بدون کار خدا بوده ! اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا


خرد نشی بدون تنها محرمت خدا بوده ! حالا هم اگه دلت شکسته و بغض “تنهایی”


خفه ات کرده شک نکن تنها مرحمت خداست که از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت


گیر آورده


.................


شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار


او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت تنهایی غریب است ببین با


غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به


پا


کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد


تنهایی

در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی که می


خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل تنهایی مان


.......................


زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از تنهایی ، و چه خوب است دم غفلت آن


زندان بان ، و سپس بال و پر عشق گشودن ، بعد از آن هم پرواز


ای کاش

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود


ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ


برلب داشته باشم


ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم

دوستت دارم

آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد


رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای:


خش خش برگ ها..............................


همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید:


دوستت دارم....................................


1